چرا انجام برخی کارها در روز شنبه در بهبهان/ارجان(Behbahan/Arjan) منع شده است؟
بحث:بهبهان
چرا انجام برخی کارها در روز شنبه در بهبهان/ارجان(Behbahan/Arjan) منع شده است؟
Arjan/Behbahan and the sacred of Shabbat among its Citizens
متن عنوان
بیان موضوع:
شاید این جمله را بارها از ریش سفیدها و گیس سفیدهای دور و نزدیک شنیده اید که مثلاً "فردا، شنبه است و خوب نیست عیادت بیمار رفت؛ یا مراسم عروسی برگزار کرد؛ یا به مسافرت رفت و یا کار جدیدی رو شروع کرد؛ خونه بخت رفت یا خونه نو و امثال اینها..." واقعاً چرا؟ آیا واقعاً در این روز نحوستی نهفته است؟ چرا این نحوست به روزهای دیگر قابل تعمیم نیست و توصیه هم شده؟ چرا مخصوصاً کارها و اعمال خوب و سفید مثل خانه بخت رفتن، خانه نو رفتن، کار جدیدی را شروع کردن، دیدن دوستان رفتن را منع کرده اند؟ اصولا چرا روز شنبه در 7 روز هفته تابو شده؟ چرا این تابو بودن تا جایی که من شنیدم در منطقه شهری بهبهان در استان خوزستان(بجز قوم صابئین خوزستان) رواج دارد؟ این سوالات میتواند زمینه یک کار مردم شناسی تاریخی باشد ... رشته ای که یکی از 5 رشته مطرح و پر طرفدار علوم انسانی در بین دانشگاههای اروپایی، آمریکایی، استرالیا و اسرائیل است؟؟!! و بین سازمانهای دولتی، امنیتی و جاسوسی ایالات متحده در اولویت طرحهای پژوهشی بویژه در حوزه خاورمیانه و اروپای شرقی است. جالبه نه؟!! حوزه این مطالعه منطقه شهری ارجان و بهبهان است و قابل تعمیم به مناطق دیگر نیست.
بیان فرضیات:
فرضیه هایی که می تواند تا حدودی برای این پرسشها بیاوریم :
1. این نحوست ریشه در دین فعلی مردم بهبهان دارد. 2. این نحوست ربطی به دین فعلی منطقه ندارد و فقط به اجتماع بهبهانیها برمیگردد. 3. این نحوست در حوزه های سکونتی دیگر مثلا در روستاییان و مناطق شهری دیگر بجز ارجان هم رواج دارد. 4. این نحوست شامل روزهای دیگر هفته هم میشود. 5. بویژه کارهای سفید(اصطلاح ما برای اعمال مرور شده بالا و قراردادی است.) منع شده است. 6. این نحوست ریشه اجتماعی فرهنگی دارد و مربوط به اجتماعی است که حالا منقرض شده است. 7. این نحوست ریشه تاریخی در مذهبی داشته که در بین مردم ارجان و بهبهان زمانی رواج داشته است ولی در این زمان پیروی ندارد. 8. این نحوست ریشه در اجتماعی دارد که مردم و جامعه شهری بهبهان امروز بازمانده آنها هستند.
فرضیات دیگه هم میشود ردیف کرد؛ ولی حالا جواب فرضیات:
1. دین فعلی مردم بهبهان آن گونه که خودشان در سرشماریهای چند ساله 1335 تا 1385 هر ده سال گفته اند اسلام و مذهب اکثریت هم شیعه دوازده امامیه است که معتقد به بازگشت امام دوازدهم هستند. تا جایی که مطالعات ادیان نشان داده و تاریخ دین اسلام و مذهب اثنی عشری، سندی وجود ندارد که نشان بدهد برا اول بار در این دین و مذهب نحوست شنبه بیان شده است. کتب تشیع و اسلام هم فراوانند و قابل بررسی مجدد برای ریشه تاریخی این نحوس؛. پس فرضیه 1 رد میشود یعنی ارتباطی بین دین و مذهب فعلی مردم بهبهان و این نحوست وجود ندارد.
2. اجتماع مردم بهبهان تعریف معین و مشخصی دارد و حوزه جغرافیایی اون کاملا روشن است و نیازی به بیان نیست. اجتماع روستایی لر در طول تاریخ حضور دو هزار و پانصد ساله خود در منطقه اگر چه بالاترین مبادلات فرهنگی اجتماعی و معیشتی را (مثبت یا منفی مهم نیست.) با اجتماع بهبهان داشته اند ولی خودشان را هیچ گاه بهبهانی خطاب نکرده اند و هنوز این تفکیک نیز با وجود پیوندهای سببی ادامه دارد بالعکس هم همین طور بوده است. به جامعه لر اگر نگاه کنیم بهمراه تاریخ آن، سندی از نحوست این روز بیان نشده است؛ اگر فرضیه این باشد که: "البته که هست، چون ما می بینیم در لرهای امروزی اطراف بهبهان هم روز شنبه قوانین و تابوی اجتماع بهبهان را دارد." جواب اینکه پس باید در سایر طوایف لر ایران(لر بزرگ و کوچک چهارمحال و لرستان) هم همین طور بوده و سندی تاریخی وجود داشته باشد؛ ولی اینطور نیست. عشایر لر برای کوچ ییلاقی- قشلاقی خود، سردی هوا و کمی غذا برای خود و دامهایشان را بیشتر در نظر میگرفتند تا روز شنبه بودن یا نبودن. در طول تاریخ بعد از اسلام و بویژه بعد از عصر صفوی و به استناد سرشماریهای چند ساله 1335 تا 1385 قوم لر در ایران و در روستاهای اطراف بهبهان خودشان را مسلمان و بعدها شیعه مذهب نامیده اند. مثل اجتماع شهر ارجان و بهبهان امروز از عصر صفویه به این سو؛ این اشتراک دین ولی تمایز باور در مورد شنبه، تائید فرض 2 را نشان میدهد.
3. اگر به اطراف ارجان و بهبهان نگاه کنیم به شش اجتماع منطقه ای مهم بر خورد می کنیم. اول لرها یا 1. شرق و شمال لری با توضیح کامل در فرضیه دوم در مورد این قوم فرض 3 رد میشود؛ دوم؛ شهرنشینها و شبه دولتشهرهای شوشتری، شوشی، دزفولی یا به اصطلاح 2. غرب و شمال غیرعربی؛ سوم منطقه شهری پاسارگاد شیراز و اقمار اون یا 3. شرق پارسی؛ چهارم بنادر کمتر مهمتر جنوبی بجز گناوه یا جناوا (شاید تعجب کنید اگر بشنوید فردی به نام ناخدا حسن جناوی یا گناوه ای؟! در دوره عباسی چه آشوبی در حوزه خلیج فارس ایجاد میکند و دهها سال با شورش حتی به کعبه هم یورش برده و حجره الاسود را از جایش جدا کرده و با خودش به گناوه می آورد و با عرض معذرت با رد ارزشمندی مذهبی تاریخی این سنگ با بی توجهی به درخواستهای رشوه و باج و تهدیدهای خلیفه عباسی؛ آن سنگ را در کاخ خودش در توالت ...!! حتما شهری با این چنین شورشی و افکاری در دوره ای که هنوز 500 سال از ظهور اسلام نگذشته یک منبع مهم تجاری سیاسی اجتماعی بوده و بروی بهبهان هم اثر داشته و اثر پذیرفته است.) یا 4. جنوب بندری؛ (این تعابیر برای فهم بهتر بوده و قراردادی است.)؛ 5. اقلیتهای قومی مذهبی صابئین که غیر مستقیم شاید بشود گفت پسرعموهای دور بهبهانیها هستند؛ و در نهایت ششم با اجتماع قویتر اعراب خوزستانی هستند یا 6. غرب عربی؛
برای هر کدام از این حوزه های اجتماعی موثر بر ارجان یک بررسی جداگانه می خواهد که می تواند زمینه بررسیهای مردم شناختی اجتماعی آینده باشد؛ اما در مورد حوزه اجتماعی ششم، فرضیه یک جوابگوست چون میدانیم دین و مذهب اکثریت اعراب خوزستان از گذشته تشیع و همسو با دین اجتماع مورد مطالعه ما یعنی ارجان بعد از عصر صفویه بوده است؛ مدارک هم فراوانند که نشان میدهد در دین اسلام بر قداست روز جمعه و منع انجام کارهای دنیوی آمده و تاکید بر برگزاری عبادت آن هم بطور جمعی بوده است؛ این فرض در مورد اجتماع ششم رد میشود؛ باید مطالعه بیشتری صورت بگیرد که نشان بدهد آیا اجتماع شبه دولتشهرهای شوشتری، شوشی، دزفولی یا به اصطلاح غرب غیرعربی در این رسم و پندار همسو با اجتماع بهبهانیها هستند یا نه؟ مدارک تاریخی نشان بدهد که اگر نحوست شنبه هم وجود داشته؛ آیا حاصل تعامل و مراودات تاریخی اجتماعی آنها با جامعه ارجان بوده یا نه؟ اینها سوالهای یک بررسی در آینده خواهد باشد.
در مورد جامعه شرق پارسی یا اجتماع همزیست و همسایه ارجان در شرق با یک نگاه تاریخی همسو به اجتماع پسرعموهایشان یعنی اجتماع لر یا شرق و شمال لری میتوان این فرضیه رد کرد. اگر ما از لحاظ مدارک و مستندات تاریخی معتقد باشیم که جامعه لری و پارسی شرقی از یک ریشه نَسَبی یعنی آریایی برخوردارند؛ تاریخ، فرهنگ و آئینها و آداب مشترک دارند؛ پس رد فرضیه دو و این فرض در مورد لرها، شامل اجتماع شرق پارسی هم میشود و و آن، اینکه شنبه در این اجتماع نحوست و قداست اجتماع ارجان را ندارد. دو اجتماع جنوب بندری و جامعه مندائی صابئین بررسی جداگانه میخواهد؛ ولی با کمی نگاه تاریخی می توان این فرضیه را هم در مورد اجتماع جنوب بندری رد کرد و بدین گونه که اگر ریشه و نسب تاریخی این اجتماع به منطقه همسایه شمالی اش یعنی شرق پارسی برسد باز هم این فرضیه همون طور که در مورد اجتماع پارسی رد شد در مورد آنها هم رد میشود؛ و دوم اینکه اگر همسویی با اجتماع آن سوی خلیج پارسی یعنی اعراب شبه جزیره داشته باشند یا از آنها الگوی اجتماعی فرهنگی گرفته باشند؛ باز هم مثل اجتماع عرب خوزستانی و پیشینه جغرافیایی دین اسلام از منطقه تحت سلطه اعراب این بار هم در مورد این اجتماع(جنوب بندری) رد میشود. نتیجه بررسی این فرضیه و احتمالات آن نشان داده بجز دو اجتماع 2 و 5 این فرضیه در مورد سایر اجتماعات همسایه ارجان رد میشود. یعنی قداست روز شنبه همراه با جلوه ای از نحوست در اجتماع آنها، رواج نداشته و اگر امروزه هم مشاهده میشود ریشه تاریخی کهنی ندارد و حاصل تعامل با دیگر فرهنگهای اجتماعی مذهبی مثل اجتماع ارجان بوده است.
4. فرضیه چهارم بدین مضمون بود که: این نحوست شامل روزهای دیگر هفته هم میشود؛ مطالعه ساده مردمشناختی و اتنوگرافی ساده ای از رسوم مردم ارجان و بهبهان رد این فرضیه را نشان میدهد که در هیچ دوره ای از تاریخ بهبهان به روایت آداب و آئینهای کهن بجامانده فعلی در شهر بهبهان، بر نحوست روزی بجز شنبه اشاره شده باشد و فقط سند آئینی امروز در این شهر در مورد روز جمعه است با جانشینی آن هم نه قدرتمند قداست این روز در اجتماع این شهر است.
5. در فرضیه پنجم آوردیم که : بویژه کارهای سفید(اصطلاح ما برای اعمال مرور شده بالا و قراردادی است.) منع شده است. یعنی برگزاری هرگونه مراسمی که در آن سرآغاز و شروعی شاد و یا سویه دیگر دیدن یک آسیب و بلا باشد مثل عیادت یک بیمار؛ این فرضیه تائید میشود. با یک مطالعه مردمشناختی اولیه میتوان به جواب رسید که در شهر بهبهان امروز بندرت و بسختی میتوان بویژه سالمندان را برای عیادت بیمار همراه برد و شاید بتوان گفت بیمارستانهای ارجان در این روز بجز موارد حاد تقریبا خلوت است. روز شنبه هیچ مراسم سرآغاز یا شروعی دیده نمیشود مثل عروسی و افتتاح یک کسب و کار یا خانه نو رفتن.
6. فرضیه ششم: این نحوست ریشه اجتماعی فرهنگی دارد و مربوط به اجتماعی است که حالا منقرض شده است. بخشی از این فرضیه در آزمون فرضیه های قبلی تائید شد؛ یعنی آئینی اجتماعی فرهنگی. در چند فرضیه قبل نیز عدم ارتباط این رسم با مذهب و دین فعلی ارجانیها اثبات شد. اما بخش دیگر فرضیه هنوز بلا جواب مانده است که این رسم آیا از اجتماع و فرهنگ دیگری به جامعه ارجان و بهبهان وارد شده و مورد تبعیت قرار گرفته آن هم در این مدت طولانی و درازمدت؟ یا از دستاوردهای تعامل بهبهان با تاریخ، تمدن، فرهنگ و طبیعت خود است یا به اصطلاح فلاسفه پدیده ای مقدم است نه محدث یعنی سرآغاز آن از بهبهان بوده است. در اثبات یا رد این بخش فرضیه نیاز به آشنایی با تعاملات بین فرهنگی جوامع و اجتماعات بشری در طول تاریخ است. اگر این آئین، محدث بوده در ارجان؛ پس باید در جوامع ششگانه فوق الذکر اثری هرچند کمرنگ از آن مشاهده بشود. در حالی که در فرضیه های قبلی فقط در مورد دو اجتماع جنوب بندری و جامعه مندائی صابئین اعلام شد نیاز به مطالعه است؛ و این رسم در جوامع دیگر مشاهده نشده است. پس این آئین، محدث بهبهان نیست. یعنی سرآغاز آن از بهبهان نبوده است. چون در صورت حادث بودن چرا جوامع همسایه با تعاملات هزاران ساله از این رسم الگو نگرفته اند؟
این مساله به دو موضوع مهم تاریخی و اجتماعی اشاره میکند و میتوان گفت که برای اولین بار است که بطور علمی و مکتوب مطرح میشود و آن اینکه یا جامعه ارجان آئین، تمدن، رسوم، فرهنگ و مهمتر مذهبی متفاوت از منطقه خود داشته که با اجتناب اجتماعات همسایه در پذیرش این آئین و سایر رسومش همراه بوده و بعد از یک دوره تاریخی درجامندن، با اجبار تغییر کیش و آئین داده اند و همکیش اجتماعات همسایه شده اند؛ یا سویه دیگر اینکه این رسم به جامعه و اجتماعی تعلق داشته که هم اکنون منقرض شده و فقط جلوه هایی کور و کمرنگ از رسوم و آئینهای آنها برای مردم بعد از خود بر جا مانده است. فرض اخیر غیرمحتمل است. با مراجعه به اسناد و شواهد تاریخی در منطقه فقط شهری به نام ارجان ذکر شده که بر اثر زلزله ای مرگبار نابود شده ولی همین مدارک نیز به اتفاق بر این امر اذعان دارند که بلافاصله در جوار این شهر ویران با تاکید بر بازماندگان یک حوزه شهری دیگر با نام بهبهان بنا میکنند. پس بدون شک بهبهان امروز فقط میراث ژنتیکی و نسلی ارجانیان نیست؛ بلکه وارث آئینها و رسوم آنها هم هستند.
پس رسم نحوست و قداست گون شنبه را هرچند در بهبهان سرآغاز نمیدانیم؛ ولی بیشتر به نظر میرسد میراثِ مذهبِ اجتماعی باشد که بعدها در منطقه شهری ارجان و بعد از آن بهبهان بر اثر حضور اجبارگونه دین و آئین جدیدی منقرض و یا پنهان شده است. تغییر کیش و آئین ایرانیان بعد از هجوم اعراب به دین اسلام یکباره و در طی یک نسل نبوده؛ بلکه ورود و پذیرش هر آئین و فرهنگ جدید در یک منطقه بصورت تدریجی و گام به گام و بعد از چند نسل منطقی به نظر می رسد تا یکبارگی آن؛ مدارک تاریخی هم به این موضوع اشاره کرده اند که مثلا منطقه صعب العبور گیلان و مازندران 200 سال بعد از ورود اعراب در عصر بعد از خلفای راشدین به اسلام روی آوردند و حتی در منطقه به شورشهایی اشاره شده که در شهری مثل شوشتر بر علیه حاکمان مسلمان صورت گرفته و تا مدتها از پذیرش اسلام اجتناب می کرده اند.
حتی بعد از 800 سال از ورود اسلام، در عصر صفویه برای جلوگیری از نفوذ و سیطره امپراتوری عثمانی سیاست شیعی سازی مناطق تحت سیطره خاندان صفوی اجرا می شود. روایات و سخنان سفرنامه نویسانی مثل شاردن و مدارک تاریخی به این سیاست اشاره کرده اند که قزلباشهای شاهان صفویه در شهرها و اجتماعات ایران آن روز در پی سرکوب و قتل پیروان غیرشیعی اسلام می پرداختند و این سیاست حتی با ملاطفتهای نادرشاهی بعد از عصر صفوی هم بهبود نیافت. نتیجه این که پیروان مذهب تسنن از بیم انتساب به عوامل حکومتی عثمانی و گرفتار شدن در تیغ مرگبار قزلباشها به اجبار یا جلای وطن نموده و به حاشیه مناطق پادشاهی صفوی مثل مناطق مرزی غرب ایران در کردستان همجوار مرز عثمانی و شمال شرقی و مناطق شرقی از سیستان تا خراسان بزرگ فرار کرده یا تغییر کیش و مذهب می داده اند. در این رویه و سیاست پیروان ادیان دیگر نیز مصون نبوده اند؛ چه بسا انگ جاسوس دشمن عثمانی مانند سایه ای مرگبار همواره احساس شده و استثناء فقط آن هم نه با قدرت و همیشه شامل ارامنه و مسیحیان بوده؛ چون در آن برهه زمانی دولت عثمانی با دول اروپایی در جنگی تمام عیار بود؛ همکیشان کشورهای اروپایی یعنی ارامنه مورد غضب پادشاهان عثمانی بوده اند؛ کشتار ارامنه در دهه اول قرن نوزده و پناهندگی آنها به پادشاهی صفوی اثبات این مدعاست. عکس این سناریو نیز در ایران برای یهودیان بخت برگشته از توجه شاهان صفوی و انگ ستون پنجم عثمانی برای آنها رقم خورد. کم نیست روایات و حکایاتی که روحانیون دربار صفوی بر ضد یهودیان ساخته و مردم را بر علیه آنها در توجیه سیاست شیعی سازی ترغیب میکردند. جلای وطن یا تغییر کیش دو گزینه به ناچار در پیش روی یهودیان ایرانی و ارامنه عثمانی بود.
برگردیم به منطقه مورد مطالعه و بحث قبلی که پس بنابراین آئین و رسم قداست تابوگونه روز شنبه با توجه به شواهد تاریخی بالا برجای مانده از کیش یهودیان منطقه ارجان و خوزستان بوده است که یا جلای وطن نموده یا تغییر کیش و مذهب داده اند. در نتیجه بخش دوم این فرضیه رد می شود. این رسم مربوط به اجتماع نابود شده ای نبوده بلکه برجا مانده از کیش گذشته مردم ارجان و بهبهان یعنی مذهب یهودیت بوده است. چون در عصر ما در بین ادیان شکل گرفته موجود در منطقه خاورمیانه فقط در دین پیروان موسی است که بر قداست تابوگونه روز شنبه تاکید شده و هنوز بعد از حدود 6 هزار سال قدمت به قوت خود باقی است.
7. این نحوست ریشه تاریخی در مذهبی داشته که در بین مردم ارجان و بهبهان زمانی رواج داشته است ولی در این زمان پیروی ندارد. توضیحات بالا تائید این فرضیه را نشان می دهد که بله کیش یهودیت از جمله ادیان رواج یافته در دولت شهرهای دشت خوزیا و ارجان بوده است.
8. در فرضیه هشتم آمده بود که این نحوست ریشه در اجتماعی دارد که مردم و جامعه شهری بهبهان امروز بازمانده آنها هستند. در فرضیات قبلی بویژه در فرضیه ششم با نگاهی تاریخی و جامعه شناختی به این نتیجه رسیدیم که علی رغم سرنگونی ارجان و ویرانی آن بعد از زلزله قرن هفتم هجری بدون فاصه زمانی طولانی در جوار آن منطقه و در دشت جنوبی تر ان شهری بنا نهاده میشود به نام بهبهان که اکثریت مورخان و باستانشناسان بر برجای ماندگی این مردم از شهر ارجان اتفاق نظردارند. پس با جمع بندی فرضیات قبلی میتوان گفت که رسم و آئین قداست و تابوگونه روز شنبه در شهر ارجان رواج داشته که بعد از ویرانی آن برجای ماندگان آنها یعنی بهبهانیها تداوم دهنده این رسم بوده اند. رسم و آئینی که منشاء آن از دین یهودیت بوده و در ارجان به عنوان دین و مذهب اصلی مردم شهر قبل از ورود اسلام و حتی در پاره ای از دوره های با آزادی سیاسی اجتماعی رواج داشته است.
جمع بندی و نتیجه گیری
این بررسی به روش تاریخی هرمنوتیک و با توجه به اسناد و مدارک موجود و کتابهای برجای مانده تاریخی و کتب جدید به مطالعه و بررسی دلایل اجتماعی تاریخی قداست نحوست گونه روز شنبه در فضای شهری منطقه ای ارجان قدیم و بهبهان پرداخته است. ابتدا به حوزه مفهومی شناختی آن روز در ساختار فرهنگی اجتماعی دولت شهر ارجان قدیم و بهبهان امروز پرداخته و به معذفی این روز در روند زمانی خود پرداخته است. سپس به بیان فرضیات علمی در جهت آزمون علمی نگرشهای تارخی مفهومی تابو بودن این روز در ارجان و بهبهان اشاره شد. همچنین در این مقاله به کشف و بیان شش حوزه مردمی اجتماعی و جامعه اثرگذار و اثرپذیر بر و از جامعه ارجان به نامهای شمال و شرق لری، شرق پارسی، غرب عربی، جنوب بندری، شمال و غرب دولت شهری غیرعربی مثل شوشتر و دزفول، اقلیت مذهبی قومی صابئین اشاره شد.
فرضیات هفتگانه بررسی ومرد مطالعه قرار گرفته و نتایج زیر بطور خلاصه بدست آمد:
1. ارتباطی بین دین و مذهب فعلی مردم بهبهان و نحوست و تابو بودن روز شنبه وجود ندارد.
2. تابو بودن روز شنبه فقط اختصاص به اجتماع شهری ارجان و بهبهان داشته است.
3. بجز دو اجتماع 2 و 5(غرب و شمال غیر عربی و اقلیت مذهبی قومی صابئین) فرضیه سوم در مورد سایر اجتماعات همسایه ارجان رد میشود. یعنی قداست روز شنبه همراه با جلوه ای از نحوست در اجتماع آنها، رواج نداشته است. در مورد دو اجتماع استثناء شده بالا بیان شد که بایستی بررسی جداگانه صورت پذیرد.
4. در فرضیه چهارم آورده بودیم که این نحوست شامل روزهای دیگر هفته هم میشود؛ مطالعه ساده مردمشناختی و اتنوگرافی ساده ای از رسوم مردم ارجان و بهبهان رد این فرضیه را نشان داد.
5. با یک مطالعه اولیه مردم شناختی آداب و رسوم فعلی مردم بهبهان که برجای مانده از اجتماع کهن ارجان نیز هست فرضیه پنجم نیز تائید شد که موضوع اعمال مورد نحوست قرار گرفته و تابو شده شمال کارهایی است که از آن با عنوان کارهای سپید در این مقاله از آن نام برده شده است.
6. تابو بودن روز شنبه در ارجان و بهبهان ریشه در تاریخ اجتماعی داشته ولی اکنون مردم بهبهان برجای مانده از آن مردمان و جامعه یعنی ارجان هستند.
7. در فرضیه هفتم به این نتیجه رسیدیم که این آئین و رسم ریشه تاریخی در مذهبی داشته که در بین مردم ارجان و بهبهان زمانی رواج داشته است ولی در این زمان پیروی ندارد و لی برخی از رسوم آن برجای مانده است.
8. این نحوست ریشه در اجتماع شهری ارجان کهن داشته که مردم و جامعه شهری بهبهان امروز بازمانده آنها هستند.
در این مقاله بر نکاتی جنبی نیز اشاره شد که اولا بطور قطع مردم بهبهان امروز برجایماندگان اصلی زلزله ارجان بوده که کیشی یهودی داشته ولی امروز به مرور زمان و با فشارهای سیاسی اجتماعی دولتهای مرکزی و همسایگان به تدریج به کیش اسلام و بعدها به مذهب تشیع گرویده اند و ثانیا این امکان نیز وجود دارد که بویژه در دوره های خاصی مثل نفوذ عظیم دین زرتشتی و حکومتی شدن این دین در دوره امپراتوری ساسانی و حضور مذهب تشیع با نفوذ سیاسی نظامی صفویان در اعصار بعد به مناطق دیگری در نواحی ایران یا خارج از آن کوچ کرده باشند؛ رویه ای که هم اکنون نیز در بین هموطنان یهودی شیوع فراوان دارد.
از وبلاگ برادران ارجانف/ ==
http://arjanov.blogfa.com/